داشتم توی تاریکی فیلم میدیدم که یهو صدای افتادن یه چیزی رو شنیدم، فلش لایت گوشی ُ روشن کردم، یهکم نگاه کردم. در کمد ُ کیپ کردم و کشوهایی که نیمهباز بودن ُ بستم و دوباره شروع کردم به فیلم دیدن، دوباره صدا اومد. دوباره فلش لایت ُ روشن کردم و اینبار با یه سوسک که کنار ساک باشگاهم بود چشم تو چشم شدم.
در پایان این ماجرا پس از جاروبرقی کشیدن تمام سوراخسنبههای اتاق و بهکارگیری خمیر سوسک در تمام گوشه کنار اتاق، سوسک قصهمون به درک واصل شد.
با این حال، نیازی نیست ساعت کوک کنیم، پاشیم سهی صبح دنبال پارانورمال اکتیویتی بگردیم، تا وقتی سوسکها وجود دارند.
~ حالا خوبیت نداره من پای اموات ُ وسط بکشم. ولی مثل آن فرانک، منم داره دوز دریوری گفتنم بالا میره. [لذا دعا کنیم، شر کرونا کنده شه.]