امروز داشتم از طریق کامپیوترم، متنی ُ وارد «کیپ» میکردم، تا بعداً توی گوشیم بهش نگاه بندازم. تمام نوشتههای قبلیم هم توی فرمیکه توی گوشی نمیشه دیدش، ظاهرشدن. یکیشون دستخط خودم بود که نوشتهبودم «فهرست آرزوها»، درستدرمون یادم نمییاد چرا نوشتمش. شاید بعد از اینکه خیلی بهش فکرکردم هم یادم نیومد.
داشتم همهی موارد رو برای فردا چک میکردم، و بعد خواستم یه سری چیزا رو تغییر بدم. بعد فکرکردم به خود اون روزم وقتی طرح اولیه رو انتخاب میکردم، اون ُ یه چیز از خود الانم جدا فرض کردم. «باید بهش اعتماد کنم یا نه؟»
و اما در مورد فردا خیلی هیجانزدهام و تمام روزهای این هفته تا فردا خیلی برام کند گذشته. میدونم حالاحالاها قرارنیست اتفاق خیلی خاصی بیفته و باید خیلی صبور باشم، ولی همین که بالاخره از منطقهی امن زدم بیرون، خیلی برام اهمیت داره.
× امیدوارم تا فردا زنده بمونم.
×× 明天 به معنای فردا در زبان چینی.